دو ماهگی در تبریز
عزیزم دو ماهت بود که رفتیم تبریز بغل پسر خاله مامانی امیرحسین هستی که تو رو خیلی دوست داره هر وقت ما میریم تبریز تا میدونه ما خونه مامان جون هستیم ساعت 12 شب هم باشه برا دیدن تو به زور مامان باباش و میکشونه میاره تازه بهشون هم میگه شما نمیدونین مگه سارینا اونجاست ما باید الان اونجا باشیم ... ...
نویسنده :
مامان سودابه
0:29