سارینا خونه دوستم پریسا در تبریز
دخترم خیلی بلا شدی تازه گیا که راه افتادی هر جا که میریم همه جا رو میزنی به هم تو خونه دوستم یه لحظه ننشستی چند تا از عروسک های کوچولوی دکوریشم انداختی شکوندی همش زیر میزا بازی میکردی ... ...
نویسنده :
مامان سودابه
23:25
شیطونی های سارینا جون
سارینا گوجه در تبریز
دخترم داشتیم از وانتی گوجه میخریدیم که شما قبل از خرید و نشسته یه گوجه برداشته بودی و با جون دل میخوردی وقتی دیدم که داشتی تمومش میکردی ... ...
نویسنده :
مامان سودابه
22:49
عشق به دستمال کاغذی
دخترم فقط دوست داری از جعبه دستمال کاغذی همه دستمال ها رو بیرون بیاری هر وقت که ساکت باشی میام میبینم یه جایی نشستی و با دستمال کاغذی مشغولی ...
نویسنده :
مامان سودابه
22:39
کادوهای روز دختر و روز کودکت عزیزم
آش دندونی
گلم 93/6/22 که تبریز بودیم برات آش دندونی پختیم که خیلی هم خوشمزه شده بود یه بار هم تو تهران برات پختم عکس آش و با چند تا از کادوهاتو برات میزارم خاله تهمینه خاله ساناز دختر خاله کیمیا دوست دایی جون آقای نامی دوست مامان جون عمه نسیم مامان جون صفیه و کبری دوستم ومامان بزرگ سکینه و عمه بهار و راحله و مریم هم وجه نقد دادن ...
نویسنده :
مامان سودابه
22:23